در موفقیت یک فضای عمومی شهری، آسایش فیزیکی مهم­تر است یا حس مکان؟

1) مقدمه

از زمان­های گذشته بازارهای ایرانی فضاهای عمومی نسبتاً موفق شهری محسوب می­شده­اند، تنوع فعالیت­ها و حضور پر­رونق شهروندان یکی از دلایل این موفقیت بوده است. اما در گذر زمان بسیاری از این بازارهای سنتی جای خود را به پاساژ­ها دادند و البته در این تحول هزینه نسبتا زیادی نیز در جهت افزایش آسایش کالبدی مراجعان به این گونه فضاها صرف شده است؛ این هزینه­ها مانند هزینه نصب پله­های برقی، تهویه مطبوع در فصول سرد و گرم سال، تامین نور کافی، کف سازی مناسب و تزئینات و نظایر آن می­شود.  اما برخی از این پاساژها به رغم دارا بودن کلیه امکانات و مغازه­های تجاری متنوع و با اجناس مورد نیاز مراجعان، همچنان رونقی که می بایست پیدا نمی­کنند. در نقد حاضر با آوردن دو مصداق و با تاکید بر مساله اهمیت آسایش و یا اهمیت حس مکان، موفقیت یک فضای عمومی شهری به چالش کشیده شده است.

2) پاساژ و پارکینگ پروانه

پاساژ پروانه یکی از نمونه فضاهای مدرن تجاری مذکور است که با امکانات آسایشی مناسب در خیابان جمهوری شهر تهران(تقریبا مقابل ساختمان پلاسکو معروف و مرحوم شهر) واقع شده است و مغازه­های این پاساژ شامل طلافروشی، البسه، لوازم آرایش و مواد خوراکی و غیره است. دُرست در مجاورت این پاساژ یک پارکینگ طبقاتی و به همین نام وجود دارد. در روزهای جمعه هر هفته این پارکینگ به طور خودجوش تبدیل به یک جمعه بازار شده است، اما تفاوتی که این جمعه بازار با بازارهای روز مشابه در کشور دارد، وجود اقلام ساخت دست هنرمندان، اشیاء عتیقه و خاص است.

نکته جالب در مقایسه دو فضای مذکور و پیرامون آنچه در مقدمه این مطلب آمد، در اینجاست: در پارکینگ پروانه استانداردهای اولیه آسایش محیطی نیز به چشم نمی خورد؛ کمبود اکسیژن، وجود رطوبت و نم بالا، نور کم و همهمه و آلودگی­های صوتی متعدد، کف سازی نامناسب و شیب بالا برای عابران پیاده (طراحی برای پارکینگ خودرو صورت گرفته است) و مسائل دیگر به وفور در تمام طبقات این پارکینگ تکرار می­شوند. اما تمامی این مشکلات نه تنها از جاذبه این فضای عمومی شهری نکاسته است؛ بلکه هر هفته حجم زیادی از مردم از نقاط مختلف شهر تهران و حتی کشور برای دیدن و گذراندن وقت به این مکان، که تناسبی هم با عملکرد خود ندارد، می­آیند. در این میان افراد سالمند، معلول و با ناتوانی های مختلف نیز در این فضا به وفور دیده می شوند.  این حجم جمعیت در مقایسه با متقاضیان پاساژ پروانه قابل تامل است.

3) جمع بندی و پیشنهاد

به نظر می­رسد از مقایسه این دو فضای عمومی شهری که در یک مکان و دیوار به دیوار یکدیگر نیز واقع شده­اند، می­توان پی برد که آنچه باعث جذابیت یک فضای عمومی می­شود، لزوما به آسایش فیزیکی بستگی ندارد. در واقع فاکتورهای آسایش فیزیکی عامل اصلی موفقیت یک فضای شهری نیستند. حتی در مواردی مانند پارکینگ پروانه می­توان گفت، مشکلات آسایشی در هماهنگی با عملکرد و فضای روانی بوجود آمده، محیطی صمیمانه بوجود آورده است که به زعم نگارنده بر امتیاز حس مکان این فضا افزوده است؛ مانند روحی که در کالبد  یک خانه روستایی وجود دارد و براحتی قابل بیان نیست و در یک آپارتمان لوکس و با تجهیزات آسایشی مناسب، وجود ندارد و این همان حس مکان است.

حس مکان می­تواند باعث شود تا افراد در صورت فقدان آسایش فیزیکی خود را با محیط وفق داده و به اصطلاح سازگار کنند و برعکس در صورتی که حس مکان ( و در سطوحی دیگر مانند حس تعلق و دلبستگی مکان) وجود نداشته باشد و یا کمرنگ باشد، با کمترین نشانه­هایی از عدم آسایش فیزیکی، نسبت به محیط ناسازگار شده و کمتر به آن فضا مراجعه می­کنند و یا بکلی محیط را ترک می­گویند که در نهایت به موفقیت یا عدم موفقیت و رونق یک فضای شهری منجر خواهد شد. لذا با تقویت حس مکان و صرف وقت و برنامه­های بیشتری در این جهت، نسبت به ارتقای مساله آسایش فیزیکی، می­توان به نتایج بهتری در برنامه­ریزی فضاهای عمومی شهری دست یافت.

4) منابع

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *