سمینار “برنامه‌ریزی منظر” از سلسله سمینارهای پژوهشی “لابراتوار دکتری نظر” در گالری هنر و پژوهش: “نظرگاه”  در تاریخ  ۳۰ اردی‌بهشت‌ماه ۱۳۹۶ برگزار شد. این سلسله سمینارهای پژوهشی در راستای پژوهش‌های دانشجویان لابراتوار دکتری نظر شکل گرفته‌است. سمینار ‌ “برنامه‌ریزی منظر” نخستین سمینار از مجموعه نشست‌های پژوهشی لابراتوار دکتری نظر بود که در امتداد موضوع پژوهش دکتری مریم دبیری[i]، برنامه‌ریزی شده‌بود. این سمینار به صورت یک میزگرد با حضور دکتر سید امیر منصوری[ii] به عنوان ریاست پژوهشکده نظر و لابراتوار دکتری، دکتر محمدرضا مثنوی[iii] استاد راهنمای رساله دکتری و ریاست میزگرد و با سخنرانی میهمان میزگرد دکتر مهدی خاک‌زند[iv] و مریم دبیری دانشجوی دکتری پژوهشکده نظر، برگزار شد. در ادامه گزارش مختصری از مباحث مطرح در میزگرد آماده شده‌است.

در ابتدا جناب آقای دکتر خاک‌زند به ارائه بحث خود با عنوان «بررسی جایگاه تئوری‌های معماری منظر جهان در پروژه‌های حرفه‌ای معماری منظر ایران» پرداختند. ایشان مسئله پژوهش را چنین بیان کردند که در سال‌های اخیر معماران منظر با گرایش به نظریات جدید، اين فرض را پذيرفته‌اند که رویکردهای تکنيکي، عملکردی، اکولوژيکي، فرهنگی- اجتماعی و زيبايي شناسي، نکاتی را به همراه دارند که بر طراحي و برنامه‌ریزی و همین‌طور ابعاد مختلف مفهوم طراحي منظر تأثير مي‌گذارند. بنابراین دانش بیشتر ما از هر يک از اين ارزش‌ها، کمک می‌کند به نحو صحيح‌تري در فرآيند طراحي قرار گيرند. پژوهش ایشان با مطالعه عمیق نظریات و رویکردها پیرامون حوزه‌های منظر، به تحلیل، اولویت بندی، ارزیابی و نیز بررسی جایگاه آن در پروژه‌های حرفه‌ای معماری منظر معاصر ایران پرداخت. در همین راستا با دسته‌بندی نظریه‌های موجود در شش رویکرد )مفهوم و معنا؛ زیبایی شناسی؛ اجتماعی-فرهنگی؛ طبیعت و اکولوژی؛ طراحی، فرم، عملکرد و برنامه‌ریزی و فرآیند طراحی(، مورد تحلیل و ارزیابی قرارگرفت.

روش انجام این مطالعه بیش از هر چیز جالب توجه بود. بخش اول به روش کیفی نظریه زمینه‌ای (گراندد تئوری[v])، که با استفاده از کدگذاری مفاهیم به تحلیل نظریات می پردازد، صورت گرفته‌است. بخش دوم با رویکردی تطبیقی، معیارهای استخراج شده از بخش اول را در معماری منظر معاصر ایران مورد تحلیل و ارزیابی قرار داده‌است. نتایج این مقاله حاکی از آن بود که در پروژه های حرفه ای معماری منظر کشور، کاستی هایی در رابطه با شش مقوله فوق وجود دارد، به طوری که در مسائلی همچون اتصال منظر به معماری، ادراک منظر، انعطاف پذیری و برنامه‌دهی منظر، تلاش چندانی صورت نگرفته است، اما به مواردی از جمله الگوها، نمادها، سنت، نظم و هندسه به نحو مطلوبی پرداخته شده‌است. بنابراین با گام برداشتن در راستای جبران این خلاءها می‌توان موجبات رشد و پیشرفت این رشته را در همه ابعاد، فراهم نمود.                                              

پس از ارائه دکتر خاک‌زند، مریم دبیری مقاله خود با عنوان «شهرسازی منظرگرا؛ خاستگاه و گذرگاه‌های آن: از درمانی برای سایت‌های صنعتی متروک تا محملی برای برنامه‌ریزی» را ارائه نمود.  مفهوم منظر ارائه دهنده‌ی مسیری مرکب و پیچیده از مشاهده، ادراک و شکل دادن به محیط است. رشد روزافزون شهرنشینی از زمان انقلاب صنعتی (بین سال های ۱۷۵۰ تا ۱۸۵۰) تاکنون، نیروی محرک غالب در تغییرات محیط زیست جهانی بوده است. محیط‌های شهری به عنوان بستری از روابط  پیچیده از اقتصاد، سیاست، اجتماع و فرهنگ،‌ دامنه گسترده و پیچیده‌ای از رویکردها، چشم اندازها و راه‌حل‌ها را می‌طلبد تا بتواند پاسخگوی شرایط امروز و پیش آمدهای آتی باشد. اکنون زمان یافتن رویکرد مدیریت، برنامه‌ریزی و طراحی شهری جایگزین است. از میانه دهه ۱۹۹۰، دو ایده با مفاهیم و مضامینی پیرامون چگونگی طراحی و برنامه‌ریزی شهرها در قرن ۲۱ ظهور یافت: «شهرسازی منظرگرا» و «اکولوژی شهری». نظریه نوظهور «شهرسازی منظرگرا» شاهدی بر ظهور خواستی گسترده در راستای ایجاد تلاقی میان اکولوژی، برنامه‌ریزی و معماری منظر در بستر شهرسازی معاصر می‌باشد. مقاله ارائه شده در این بخش به ظهور شاخه‌ی شهرسازی منظرگرا می‌پرداخت. این رشته حرفه‌ای ترکیبی، جایی میان معماری و منظر قرار گرفته‌است. در ابتدا این تغییر نگرش از اشیا به پیچیدگی‌ها توسط جریان‌هایی در قلمرو پویایی های غیرخطی، نظریه میدان ریاضی و شبیه‌سازی های کامپیوتری از تکامل زمین، تحریک شده‌است و این زمینه‌های تکاملی همزمان شاهد گذار از برنامه‌ریزی از بالا به پایین به برنامه‌ریزی از پایین به بالا بوده‌اند. از آن جا که شهرسازی سنتی و طراحی شهری دربرابر چنین تغییراتی مقاومت می‌کرد، مدل جدیدی از شهرسازی جستجو ‌شد. شهرسازی منظرگرا یک زمینه و جریان جدید را پیشنهاد داده‌است که ممکن است چنین حساسیت‌های میان رشته‌ای را پشتیبانی نماید. این رشته ترکیبی نوین چگونه عمل می‌کند؟ چنین به نظر می‌رسد که می‌تواند به طور هم‌زمان با شهر گسترده در قلمرواش در مقیاس کلان و شرایط سایت محور در مقیاس خرد، ارتباط برقرار سازد. کدام روش عملی اجازه پرسش‌های این چنینی در مقیاس شهر را می‌دهد؟ مقاله خانم دبیری ظهور شهرسازی منظرگرا و توسعه متعاقب آن را مورد بررسی قرار داد. هم چنین به بیان جامع مرزهای تفکری شهرسازی منظرگرا، روابط آن به عنوان یک جنبش و موفقیت عملی آن، پرداخت. و تلاش کرد به این پرسش پاسخ دهد که آیا شهرسازی منظرگرا در عمل می‌تواند مشارکت مؤثری در ارتقا مناظر شهری غیرصنعتی شده امروز داشته‌باشد؟ در پایان نیز به بررسی دیدگاه منتقدان جریان شهرسازی منظرگرا پرداخته شد.

پس از اتمام ارائه دوم، دکتر محمدرضا مثنوی، ریاست پانل، ضمن تشکر و قدردانی از استاد مدعو و بحثی که پیرامون روش مطالعه منظر داشتند، بر اهمیت روش‌شناسی پژوهش در حوزه منظر تاکید کردند. به نقل از ایشان، رشته منظر به دلیل پرداختن به ابعاد و مقیاس‌های کارکردی گوناگون و همچین نو بودن نسبی‌اش با این چالش روبه‌روست که روش‌های تحقیق ثابت و یکسان را نمی‌توان در مقیاس‌های گوناگون مطالعه منظر به کار بست. حاصل جمع مباحث مطرح در این نشست ما را به این نتیجه می‌رساند که Landscape در دوران معاصر تنها در چهارچوب چشم‌انداز تعریف نمی‌شود بلکه با این گستره و طیفی که در برمی‌گیرد در مواردی دیده نمی‌شود اما همچنان خوانده می‌شود. به عنوان مثال فرآیندهای زمین‌شناختی در زیر زمین اتفاق می‌افتند اما برش‌های طبیعی و فرسایش‌های تاریخی آن‌ها به ما نشان از تاریخ و قدمت منطقه می‌دهد. امروز منظر را نمی توان در یک چهارچوب تعریف شده کلاسیک آن جای داد. برخی متخصصان منظر را به عنوان یک سیستم فکری و فیزیکی برای زیست انسان و سایر موجودات مورد بررسی قرارداده‌اند. به عنوان مثال می‌توان مک‌هارگ را نام برد که برای شناخت صحیح این سیستم فیزیکی روش روی‌هم‌گذاری لایه‌ها را مطرح نمود. او با این روش ظرفیت‌های منظر را مورد شناسایی قرار می‌ داد تا بتواند محل مداخلات و میزان و حدود آن را مشخص سازد به نحوی که ظرفیت‌های زیستی، فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی را تخریب نکند. این نگرش‌ها طیف وسیعی از روش‌های فیزیکی و کالبدی صرف تا زیست‌شناسی منظر، ادراک منظر و حتی روایت منظر را در بر می‌گیرند و در نهایت الفبای روایت منظر با عنوان زبان منظر توسط برخی از مولفین استخراج و تدوین شده‌است. دکتر مثنوی با اشاره به پروژه‌های اجرایی داخلی که آقای دکتر خاک‌زند در رابطه با نقش نگاه منظرگرا در عمل بیان کردند، جای چند پروژه را در این مقاله خالی دانستند. یکی «طرح جامع اراضی عباس‌آباد» است چراکه طرح جامع منظر در این مقیاس در کشور ما بی‌سابقه است و دیگری پارک پردیسان. منطقه اراضی عباس‌آباد ۵۶۰ هکتار مساحت دارد و برای نخستین بار این فرصت فرآهم آمد تا تبدیل به یک پروژه بزرگ منظر شهری شده به عنوان یک منظر شهری دیده و برنامه‌ریزی شود. پارک پردیسان نیز در سال ۱۳۵۴ مشترکاً توسط مک‌هارگ و اردلان کار شده‌است. شراکت نادر اردلان به عنوان یک نظریه‌پرداز و مک‌هارگ عمل‌گرا منجر به پروژه‌ای غنی و قوی گشت و نتیجه پارکی است که اکنون سازمان محیط‌زیست در آن قرار دارد. ۴۰ سال پیش ایده‌ی شبیه‌سازی و اجرای اکوسیستم‌های پنج قاره دنیا در این پارک داده شده‌است که چنانچه اجرا می‌شد برای ایران یک نقطه عطف بود. چنین پروژه ای در مقیاسی بسار خردتر در انگلستان با عنوان «باغ عدن[vi]» توسط نیکولاس گریم شاو[vii] طراحی شده‌است. تفاوت پروژه‌های منظر در ایران و امریکا یا اروپای شمالی این است که به عنوان مثال، سال‌ها پیش تفکر المستد تبدیل به قانون برای حفظ منابع طبیعی شهری می‌شود اما در ایران ما قانونی برای حفظ منابع طبیعی شهری، روددره‌ها،‌ کوه‌پایه‌ها، مناظر و دخایر شهری نداریم و قوانین اکثراً برای مناطق حفاظت شده وجود دارند. از این رو معماران و طراحان بسته به میزان عمل و بازبودن دستشان عمل می‌کردند و می‌کنند. پروژه‌های داخلی باید باز شده و نقد شوند و از درون این نقدها مسائلی روشن شود که ما را در باز کردن راه آینده منظر یاری رساند. خانم دبیری در بحث خودشون با عنوان شهرسازی منظرگرا به این مسئله پرداختند که در طرح‌های توسعه شهری تا چه حد منظر به عنوان یک دیسیپلین وارد شده‌است. در این مقاله تجارب خارج از کشور دسته‌بندی شده و با روش بازه زمانی به ما کمک می‌کند که بدانیم در این چرخه زمانی در غرب چه اتفاقی افتاده‌است. نکته دیگری که در این بررسی متوجه می‌شویم این است که ۱۱۰ سال پیش منظر به عنوان یک عامل نجات‌دهنده شهرهای صنعتی مطرح شده‌است. چه اتفاقی در یک جامعه می‌افتد که گران قیمت ترین زمین‌های قلب نیویورک تبدیل به پارک و تنفسگاه شهری می‌شود؟ وجود قوانین فرادستی است که الزام می‌کند آن‌جا که زندگی و حیات مردم به آن وابسته باشد خط قرمز ساخت و ساز است. اما درست در نقطه مقابل ما در تهران تمامی ظرفیت‌های حیات را در شمال و شرق و غرب و جنوب آن را از میان برده‌ایم. فرآیند تاریخی مقاله دوم این مسئله را متذکر می‌شود که Regional Planning پایه و مایه منظر است و به جایی می‌رسیم که Critical Regionalism  توسط فرمپتن مطرح می‌شود و امروزه منظر پدیده‌ای می‌شود که قوام و دوام و مایه همه آن چیزی است که زندگی و حیات ما بدان وابسته‌است. آن چه به عنوان جمع بندی می‌توان گفت این‌است که معماران ما ولع و حرص خاصی برای ساختن دارند در ذهن ما چیزی وجود دارد که دائماً می‌خواهد بیشتر بسازد. دیسیپلین منظر با بیشتر ساختن متعارض است و برعکس با کم‌تر ساختن و حفاظت قرابت دارد. باید به این نگرش دست یابیم که منظر به عنوان یک مدیوم (محمل) چه ظرفیت‌هایی دارد و ما با آن چگونه برخورد می‌کنیم؟‌ در این جا آقای دکتر مثنوی ضمن عنوان کردن روند برنامه‌ریزی اراضی عباس‌آباد، برشمردن ضوابط منظر تصویب شده در طرح دفتر نقش جهان پارس و چالش‌های قانونی و اجرایی پیش‌روی این پروژه چنین نتیجه گرفتند که در جایی که ضابطه شفاف منظر هم وجود دارد قانون به درستی رعایت نمی‌شود یا ضوابط اجرایی دستخوش معاملات سیاسی و اقتصادی می‌گردد، به عنوان نمونه می توان موزه خزانه‌داری بانک مرکزی را مثال زدند. به نقل از ایشان در ایران قوانین فرادستی یا وجود ندارد یا به درستی اجرا نمی‌شود و همواره این تهدید وجود دارد که در پایین‌دست پروژه‌ها از مسیر درست خارج شوند. لذا در گام نخست نیازمند جاانداختن قوانین فرادست هستیم. می‌بایست به سیاست‌گذاران و تصمیم‌گیران فشار بیاوریم که منظر به عنوان محمل، بستر و سرمایه‌ی زیست شناخته‌شود و بعد معماران، معماران منظر و شهرسازان را آموزش دهیم و منظر را وارد دیسیپلین برنامه‌ریزی شهری کنیم در این صورت شهرسازی ما چه در مقیاس خرد و چه در مقیاس کلان منظرگرا خواهد بود. 

پس از اتمام سخنان دکتر مثنوی، دکتر سیدامیر منصوری ضمن تشکر از جمع به ارائه مباحث و جمع‌بندی خود از بحث پرداختند. به نقل از ایشان هم خانم دبیری و هم آقای دکتر خاک‌زند در بحث خود به این پرداختند که در طول یکی دو قرن اخیر با تحولاتی در مطالبات محیطی مواجه هستیم و این مطالبات هر از چندی عنوانی خاص می‌یابد. هر دو نفر تقریباً این موضوع را عنوان کردند که در امتداد این مطالبات جزء به جزء یک مطالبه محوری با نام منظر وجود دارد. گویا با متغیری اصلی و سلسله‌ای از متغیرهای فرعی زمان‌مند مواجهیم. متغیرهایی که یک مرتبه ظهور می‌کنند و پارادایمی را در سطح جامعه می‌سازند اما متغیری با نام منظر هست که خود را متکفل حمل و هضم پارادایم‌های جدید می‌داند و مفهوم خود را به روز می‌کند و تمام نمی‌شود. در این جا دو پرسش می توان طرح کرد که حضار به آن فکر کنند. اول این‌که چرا باید حتما این متغیر اصلی وجود داشته‌باشد؟ و پرسش دوم که جای بحث دارد نحوه ارزیابی شما از روند این تحولات است. اگر بخواهیم رابطه‌ای میان تحولاتی که ذکر شد برقرار سازیم و یک منحنی ترسیم کنیم آیا می توانید بگویید جریان این تحولات به چه سمتی است؟ آیا با محتوی و مضمون منظر به عنوان یک دیسیپلین نسبتی دارد؟ پس از اظهارات جناب دکتر منصوری پرسش و پاسخ برگزار شد و پیرامون پرسش‌های مطرح شده از سوی ایشان مطالبی طرح گردید که در نهایت دکتر منصوری پاسخ پرسش خود را این چنین نتیجه گرفتند که منظر در لایه اول از جنس یک رویکرد فلسفی است، یک زاویه نگاه به جهان هستی است و ویژگی رویکردی اش این است که در دستگاه دکارتی تعریف نمی‌شود یعنی دنیا را به دو عرصه عینی و ذهنی تبدیل نمی‌کند. به این دلیل پارادایم‌های جدیدی نیز که در دنیا ظهور می‌یابند به راحتی در منظر جای می‌گیرند و منظر به آن‌ها یک نگاه هستی‌شناسانه و وحدت بخش می‌بخشد. البته در لایه بعدی یعنی در سطح جهان‌بینی، منظر علم است و در لایه‌های پایین‌تر تکنیک هم دارد. در اینجا جناب آقای دکتر مثنوی این نکته را متذکر شدند که اگر قائل به فلسفه منظر باشیم و بخواهیم بحث کیفی ماهیتی و چیستی آن نمود خارجی یابد، می بایست کیفیات را به کمیات بدل سازیم. برای این کمی سازی منظر باید به علم و دیسیپلین تبدیل شود. به عنوان جمع بندی جلسه دکتر منصوری عنوان کردند که منظر یک بسته کامل از فلسفه، علم، صنعت، فن و تکنیک است و این توانایی را دارد که یک دیسیپلین باشد. دیسیپلینی در قرن ۲۰ خلق شده است که فلسفه دارد و می‌تواند راجع به هستی پدیده‌ها صحبت کند، علم دارد و به چیستی پدیده‌ها می‌پردازد و تکنیک دارد که می تواند در ایجاد و چگونگی پدیده‌ها بحث نماید. این ویژگی خاص منظر است که قادر است هر پارادایمی را در دل خود بپذیرد، هضم کند و ساختار مناسبی برای مدیریت این پارادایم‌ها ارائه‌دهد.

[i] . پژوهشگر دکتری معماری، لابراتوار دکتری نظر

[ii] . دکتری مطالعات شهری با گرایش منظر ، دانشگاه تهران

[iii] . دکتری معماری، دانشگاه تهران

[iv] . دکتری معماری، دانشگاه علم و صنعت ایران

[v] . Grounded Theory

[vi] . Eden Project

[vii] . Nicholas Grimshaw

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *