در پی مطرحشدن موضوع “هویت ایرانی- اسلامی در معماری و شهرسازی” به عنوان یک سیاست و هدف بالادستی که به حق لازم و اثربخش به نظر میرسد، ارگانها، سازمانها و وزارتخانههای مرتبط درصدد عملیکردن آن برآمدند. در همین راستا به نظر میرسد روشهایی برای دستیابی به هدف تعیینشده در پیش گرفته شده که به نظر نگارنده نقدهای بنیادین بر آنها وارد است. چه هویتی برای یک شهر ایرانی- اسلامی میتوان قائل شد؟همچنین چه نقشی برای نمودها و وجوه مختلف یک شهر؟ آیا پرداختن به جداره شهری- به نحوی که در شهرهای اروپایی به آن توجه میشود- میتواند مهمترین وجه پرداخت به موضوع هویت شهری ایرانی- اسلامی باشد؟
در بسیاری از موارد پرداختن به زیرشاخهای به نام جداره شهری در بسیاری از موارد موضوع اصلی قلمداد شده و جایگزین بحث اصلی است. نکات مهمی که در این زمینه میتوان گفت این است که اولاً جداره شهری تنها یکی از زیر شاخههای هویت شهری است و نه تمامی آن. ثانیاً جداره شهری با هویت ایرانی- اسلامی باید تعریف گردد. اگر هویت را در تشخص و تمایز پدیدهها و مفاهیم جستجو کنیم بررسی ویژگیهای جدارههای شهری در شهرهای ایرانیـ اسلامی نشان خواهد داد که جداره شهری آنگونه که در شهرهای اروپایی مطرح است در شهرهای ایران مطرح نبوده و نیست. این امر به تفاوت عمده در نحوه برخورد با طراحی معماری بازمیگردد. در معماری ایران توجه به حجمتراشی و جدارهسازی بیرونی به جز در بناهای آرامگاهی، بناهای یادبود و میلهای راهنما در اولویت نبوده و تأثیر تعیینکنندهای نداشته است. به نظر میرسد آنچه در معماری ایران پایه طراحی بوده فضاسازی و توجه به شکلدهی اثر متناسب با فضاهای پاسخگو به عملکرد، اقلیم، روش زندگی و فرهنگ مردم بوده است. شکلگیری، رشد و سازماندهی فضاها از درون به سمت بیرون و جداره خارجی روش معمول و مرسوم در شکلدهی به آثار معماری شهری و به ویژه معماری مسکونی بوده است. حال آنکه در معماری غرب حجمپردازی و توجه به جدارههای خارجی بسیار مرسوم بوده است. این تفاوت بنیادین را میتوان با مقایسه ساده هرکدام از محلههای قدیمی اروپایی و محلههای قدیمی ایرانی دریافت. به همین دلیل توجه به جداره محلههای مسکونی و حفظ هویت آنها در شهرهای اروپایی همواره مورد توجه غربیها بوده است. تکرار این شعار و سیاستگزاری طراحی در ایران به نظر میرسد دورشدن از هویت اصلی معماری و شهرسازی ایران است. بررسی محلههای قدیمی ایران در بیشتر شهرها1 به ویژه در مناطق مسکونی نشان خواهد داد که جدارههای شهری که دربرگیرنده نمای بیرونی جداره خارجی ساختمانهاست معمولاً دیواری است ساده از خشت، گل و کاهگل یا آجری. این جداره فاقد بازشو- به جز در ورودی- و یا حداقل بازشو است. نماسازی و تزئینی در آنها یا وجود ندارد و یا در حداقل ممکن است. جزئیاتی مانند سردر ورودی و در موارد اندکی رخبامها، ناودانها و طاقنماها در برخی مناطق جدارهها را از سادگی بیش از حد خارج میکردند2. قطعاً این خصیصه را نباید نقطه ضعفی برای معماری و شهرسازی ایران دانست بلکه ریشه آن را باید در نحوه برخورد اصولی با فضاسازیها در معماری و شهرسازی جستجو کرد. شاید در این راستا اشاره به نظر استاد محمدکریم پیرنیا خالی از لطف نباشد، ایشان ماهیت معماری ایران را در راستای درونگرایی هماهنگ و همراستا با شعر مولوی میداند که :
ما برون را ننگریم و قال را ما درون را بنگریم و حال را
با توجه به آنچه گفته شد به نظر نگارنده آفتهایی همچون بینظمی، ناهماهنگی و ناهمگونی، تبدیلشدن مسکن به کالای سرمایهای، سودجویی، منفعتطلبی و شخصیگرایی در عرصه ساخت و ساز شهری و ضعف مدیریت شهری به ویژه در تقویت نظام طبقاتی از عوامل دورشدن شهرهای ایران از هویت اصیل آن به شمار میروند. شاید با تحقیقات بیشتر در این زمینه به این نتیجه برسیم که بهتر است اهمیت بیشتری به بافت محلات، توجه به فضاسازی- به جای پرداختن افراطی به ظاهر-، بالابردن سطح آسایش، هارمونی و هماهنگی بین عناصر یک ساخنمان و بین ساختمانهای مختلف در بدنه شهری، توجه به مقیاسهای انسانی در معماری و شهرسازی قائل شویم.
پی نوشت:
- شهرهایی که دارای الگوی معماری برونگرا و یا مایه هایی از برونگرایی هستند از این امر مستثنی هستند.
- توجه به نماسازی خارجی از اواسط دوره قاجار در معماری و شهرسازی ایران رواج پیدا کرد که البته از دیدگاه بسیاری از محققین از اصول و هویت معماری ایران فاصله گرفته بودند.
حمید ممانی، پژوهشگر دکتری معماری، پژوهشکده نظر، mamani.h@gmail.com
جالب