پژوهشکده هنر، معماری و شهرسازی نظر

کریستیان نوربرگ شولتز در کتاب مفهوم سکونت به تعریف و تبیین مسئله سکنی‌گزینی و انواع سکونت می‌پردازد. او برای سکونت سه حالت و چهار جنبه قائل است که زیر سایه مفاهیمی چون احراز هویت و تعیین موقعیت به این جنبه‌ها می‌پردازد.
کیفیت سکنی‌گزیدن از شروط مقدماتی انسان بودن است. شولتز سکونت را چیزی بیش از سقفی را به عنوان سایبان قرار دادن و چند مترمربعی از زمین را زیر پا گرفتن می‌داند. وی برای سکونت سه حالت مختلف متصور است؛ سکونت مجتمع(در آبادی)، سکونت عمومی(در بنای عمومی)، و سکونت خصوصی(در خانه). از دیدگاه شولتز “آبادی، فضای شهری، نهاد و خانه به همراهی یکدیگر محیط کل یعنی جایی که سکونت به جنبه‌های طبیعی، مجتمع، عمومی و خصوصی خود در آن رخ می‌دهد را به وجود می‌آورند.” آبادی نماینده رخداد سکنی گزیدن طبیعی انسان است. هرچند در دوران معاصر انسان به میل خود آبادی محل سکونت خود را انتخاب نمی‌کند و در لحظه تولد در یک آبادی از پیش آماده افکنده می‌شود؛ اما آبادی از منظر شولتز راه حلی برای مسئله یافتن جای پا در جهان مفروض است. از دیگر تعاریف ارائه شده برای آبادی نیز احداث بنایی نو بر روی زمین کهنه است. از گذشته دور فضای شهر و آبادی محل ملاقات و رابطه متقابل انسان‌ها و تعاملات اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی بوده است. در شهرها انسان با آزمودن آنچه که به یک جهان غنا می‌بخشد سکونت مجتمع را امتحان می‌کند. سکونت عمومی در شهرها و در بناهای عمومی اتفاق می‌افتد؛ جایی که نماینده خاطرات مشترکِ بودن در مکانی خاص است. سکونت خصوصی، حاصل جریان‌های ویژه و مختص فردی است. لذا سکونت شامل آن گوشه‌گیری که موجب پرورش هویت فردی است نیز می‌شود. همچنین سکونت خصوصی از چارچوب‌های سکونت عمومی پیروی می‌کند و در خانه یا بنای مسکونی به عنوان مأمن خاطرات جهان خصوصی آدمی اتفاق می‌افتد. بر این اساس و با تکیه بر تفکرات هایدگر، شولتز سکونت را عبارت از جهانی از چیزها را به خود اختصاص دادن معرفی می‌کند. مقصود از چیزها، گردآوری یک جهان است. بدان معنی که ما با سکونت در جهان در واقع معناها و اسباب و ابزارهای موجود در آن جهان را در اختیار می‌گیریم. سکونت بیانگر برقراری پیوندی پرمعنا میان انسان و محیط مفروض است. این پیوند در پاسخ به تلاش انسان برای یافتن هویت از طریق احساس تعلق به مکان است که می‌تواند بر سطوح مختلف محیط زیست استوار باشد. تعریف شولتز از مکان شامل زمینی است که بر روی آن می‌ایستیم، آسمان که بر فراز آن واقع گشته و افقی که دیدمان را محدود می‌کند، در مقابله با روز شب و فصول مختلف سال.
شولتز برای تشریح مسئله سکونت مفاهیمی چون احراز هویت و تعیین موقعیت را به کار می‌گیرد. “احراز هویت و تعیین موقعیت به همراه یکدیگر ساختار کلی سکونت و بالتبع مخرج مشترک شیوه‌های چهارگانه آن را فراهم می‌آورند.” احراز هویت به شکل مادی مکان بستگی دارد در حالی‌که تعیین موقعیت در ارتباط با ادراک نظام فضایی مکان است. احراز هویت به معنای برقراری پیوندی پرمعنا با جهان متشکل از چیزهای مرتبط با یکدیگر است. در نتیجه احراز هویت گشودگی و باز بودن به روی شخصیت محیط را نیز شامل می‌شود. به واسطه احراز هویت، آدمی بر جهان و بالتبع بر هویت، به عنوان شخصیتی درونی در افراد، چیره می‌شود. به همان ترتیب که مطالعه احراز هویت، چگونگی تجسم بخشیدن به مفاهیم پیوسته به هستی از جانب ساختمان‌ها را با ما در میان می‌گذارد، داشتن تصور کلی از تعیین موقعیت نیز راه حلی را برای غلبه بر مشکل فوق‌الذکر در اختیارمان می‌نهد. ساختمان‌ها علاوه بر شکل مصنوع خود، توانایی عینیت بخشیدن به مختصات مکان را نیز دارند. هر عملی که انجام می‌دهیم به تعیین موقعیت به عنوان یک عملکرد روانشناختی، مرتبط است. آدمی بر اساس تصویری محیطی که وابسته به سازمان فضایی محیط است عمل می‌کند. تصویر ما از جهان بسته به موقعیت تغییرپذیر است، اما این امکان نیز وجود دارد که بتوان یک پدیده‌شناسی عمومی در رابطه با تعیین موقعیت یا فضای وجودی به کار بست. لذا تعیین هویت به مفهوم ساختار بخشیدن به محیط در قالب تعیین موقعیت از طریق تعیین حوزه‌ها و توسل به مسیرها و مراکز است.
به طور کلی از نظر شولتز جهانی که توسط هر اثر معماری گرد می‌آید دورنمای مسکونی دارد، زیرا غایت سکنی گزیدن انسان بر روی زمین در مفهوم خانه شکل می‌گیرد. مسکن و یا خانه چشم‌اندازی است که علاوه بر دارا بودن کیفیات عمومی، ویژگی‌های اختصاصی فرد را نیز داراست. خانه باید نه تنها به برقراری صمیمیت با مکان طبیعی کمک کند، بلکه باید مکانی برای آسایش و واجد حس تعلق باشد. میان خانه و محیط وابستگی‌ای وجود دارد، به عبارتی خانه وظیفه ارتباط زمین و آسمان را از طریق نمایش روش‌های هستی بین زمین و آسمان به عهده دارد. او همچنین برای خانه یک مضمون اجتماعی قائل است؛ خانه‌ها همانند اعضای خانواده به یکدیگر تعلق می‌یابند و شهر را شکل می‌دهند، مردم شهر به واسطه ارتباط و تعلق خانه‌ها با هم پیوند می‌خورند، و از این طریق به تعلق خاطر جمعی از مکان دست می‌یابند.

یک پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *