موسی خورناتسی تاریخنگار، فیلسوف و مترجم و شاعر و نویسنده ارمنی در سده ۵ میلادی بود. موسیخورنی مولف کتاب «تاریخ ارمنستان» است که اطلاعات مفیدی راجع به جغرافیای جهان کهن و بهویژه ارمنستان و ایران میدهد.کتاب موسی خورناتسی از جمله كتابهایی كه برخی تاریخنویسان از آن به منزلهی سندی برای شناسایی هویت ارمنیان استفاده کردهاند و به فرضیهها و نظریههای مطرح شده در آن توجهی خاص نشان دادهاند. این کتاب در تحلیل وقایع تاریخی به یک نظریه میپردازد و آن نظریهی نژاد ارامنه میباشد.
ارمنیان خود را هایك[1] و كشورشان را هایستان[2]؛ یعنی، جایگاه هایكها مینامند. بنابر آنچه خورناتسی در کتاب خود آورده ارمنیان از اخلاف قهرمانی اسطورهای به نام هایك از احفاد نوحِ پیامبرند. هایك از اینكه زیر فرمان بل[3]، فرمانروای مستبد بابل[4]، قرار گیرد خودداری میورزد و به دلیل آنكه میخواهد در آزادی زندگی کند، ملت خود را به ارمنستان میبرد. خورناتسی دربارهی اسكان آنان در ارمنستان مینویسد: او در دامنهی كوهی در یك دشت اسكان گزید؛ جایی كه افرادی قلیل از پراكنده شدگان پیشین زندگی میكردند. هایك آنان را فرمانبردار خود ساخت و در آنجا خانههایی در زمینهای قابل زیست بنا کرد و آنها را به كادموس[5]، فرزند آرامانیاك[6]، به ارث داد. روایات كهن شفاهی نقل شده این امر را تأیید میكند. اما مارآباس میگوید خودش [هایک] با بقیهی افراد و خانه و كاشانه به شمالغرب رفت و در دشتی مرتفع ساكن شد. این دشت كوهستانی را هارك[7] مینامند؛ یعنی، ساكنان اینجا پدران نسل خاندان توجرمه هستند. روستایی نیز بنا کردند كه به نام هایک، هایكاشن نامیده میشود. بل نیروهای خود را جمع آوری كرد و به ارمنستان یورش برد اما هایك او را كشت و مهاجمان نیز از هر طرف متواری شدند . بیشک اینكه چرا ارمنیان به هایك نیز معروفاند ذهن خورناتسی را به خود مشغول کرده بوده. او برای آنكه خوانندگانش را از سردرگمی نجات بخشد، پس از ذكر چگونگی كشته شدن بل، صراحتا در مورد این موضوع نوشته: كشور ما به نام هایك، نیای ما، به هایگ موسوم شده است .
آن دسته از نویسندگانی كه بر نوشتههای خورناتسی تکیه دارند ورود هایك و قوم وی به ارمنستان را اغلب مربوط به اواسط هزارهی سوم قبل از میلاد میدانند. البته این افسانهای است كه دانش جدید تاریخ آن را رد كرده است. ملت ها برخلاف آدم ها دوست دارند خودشان را پیر جلوه بدهند. در حقیقت، تاریخ واقعی ارمنیان آن گونه كه دانش جدید تاریخ آن را روشن كرده است نسبتا زیباست و دارای مبانی آنچنان كهنی است كه میتوان روایتهای ساختگی را از آن به كنار زد .
خورناتسی پس از آنكه به اولین مشغلهی ذهنی خود (ریشهی کلمهی هایك و ارتباط آن با هایگ) پاسخ میدهد سعی میكند در مورد واژهی ارمن و وجه تسمیهی ارمنیان به این نام دلایلی ارائه دهد. او از دلاوریهای شخصی به نام آرام، از احفاد هایك، افسانههایی نقل میکند و میگوید این اعمال قهرمانانه موجب شد آوازهی هایک در آن سوی مرزها بپیچد و در نتیجه، ملل همسایه مردم زیر فرمان او را آرمنها یا ارمنیان بنامند: او این گونه توانمند و نامدار گردید لذا تا امروز نیز مردمان كشورمان را به نام او میشناسند، همانگونه كه بر همه آشكار است . علاوه بر خورناتسی سایر مؤلفان ارمنی نیز مایلاند ارمنیان را از اخلاف نوح معرفی کنند و از آنجا كه بر این باورند كشتی نوح بركوه آرارات قرار گرفته مدعیاند نیاکان ارمنیان، که از فرزندان نوح بوده اند، در طول تاریخ و گذر ایام این ناحیه را اشغال کرده اند.
بسیاری از مورخان قدیم گزارشی بیش ازحد ساده انگارانه در مورد ریشهی ملت ارمنی امروزی ارائه کردهاند. هرودوت میگوید: ارمنیان از فریژیه مهاجرت كردهاند و در آغاز مستعمره نشین آنان بوده اند . استرابون نیز بر درستی داستان نامحتمل خود مبنی بر اینکه نیای ارمنیان مردی از سرزمین تسالی، به نام آرمنوس بوده كه در سفر جاسون و آرگونائوت ها به كولخیس آنها را همراهی میكرده پای میفشارد . علاوه بر تسالی تراس را نیز ناحیه ای میداند كه ارمنیان از آنجا به میهنشان، كه بعدها ارمنستان نامیده شد، كوچ کرده اند. از مطالب هرودوت و استرابون چنین برمی آید كه آنان معتقد به خاستگاهی تراكو ـ فریژیایی برای ملت ارمنی هستند اما تاكنون هیچ یک از شواهد باستان شناختی این نظر را تأیید نکردهاند.
با توجه به آنچه آوردیم این پرسش پیش میآید كه تا چه حد میتوان به گفتههای خورناتسی ، که بیشتر از تورات نقل شده و سایر روایت های اسطورهای در مورد ریشه و اصل و نسب ارمنیان اعتماد کرد؟ در پاسخ باید گفت در تاریخ نمیتوان هیچ گونه استدلال خاصی دربارهی این دیدگاه های اساطیری ارائه کرد؛ به عبارت دیگر، اگر كسی بخواهد دریافت و فهم تاریخی خود را براساس كتاب های مذهبی و اسطوره ای قرار دهد، باید بسیار محتاطانه، معقول و منطقی عمل کند. حتی خورناتسی نیز با اینکه نظریاتش بر اسطورهها متکی است مینویسد: این امر برای همه روشن است كه تنظیم رویدادنامهای از آغاز تا زمان ما دشوار و پرمشقت است، به ویژه تشخیص اشتقاق خاندانهای ناخاراری از سه فرزند نوح، گرچه آزمایش و پژوهش هر كس در زمان خود پسندیده است به ویژه آنكه كتاب مقدس نزدیكان خود را جدا كرده، آنان را ملت خود میشمارد و دیگران را از خود رانده، آنان را از جانب خود قابل ستایش و شایسته ذكر نمیداند؛ بنابراین محک تاریخ علومی چون باستانشناسی، زبانشناسی، فرهنگ و فولوکور مردم میتواند باشد که از جهات مختلف به تاریخ یاری میرساند و صحت و سقم آن را بررسی نماید.
[1] Hayk
[2] Hayastan
[3] Bel
[4]Babylon
[5] Cadmus
[6] Armagnac
[7] Hark