ماهیت پیچیده شهر باعث شده است که همیشه برنامه ریز وطراحی شهری به امری مشکل تبدیل شود. عدم وجود چارچوبی روشمند در مقولههای شهری باعث نگاه سلیقهای در طرحهای شهری شده است. اولین نگاهها به مدلسازی شهری بعد جنگ جهانی دوم در آمریکا بود که جهت بکارگیری در حمل ونقل شهری در دهه پنجاه میلادی در شیکاگو وسایر شهر های آمریکا به کارگرفته شد.از آن روز تا به امروز نقد های متعددی بر مدل سازی در طرح های شهری شده است .اواسط دهه 1970 ساخت مدلهاي بزرگ مقياس كه مي خواستند در يك مرحله كل پديده شهري را بررسي كنند و براي آينده پيشبينيهاي لازم را ارائه دهند، مورد انتقاد قرار گرفتند. يكي از مهمترين حملات توسط آقاي داگلاس لي با چاپ مقالهاي با عنوان “فاتحه خواني براي مدلهاي بزرگ مقياس” در مجله مؤسسه برنامهريزان امريكايي، مطرح شد.این نقد موجبات تغییر نگرش در مدل های بزرگ مقیاس به مدل های کوچک مقیاس وموضوعی را فراهم آورد.
نسل جدید مدلهای شهری که در قالب سیستم های پشتیبان برنامهریزی وطراحی در قالب مدلهای کوچک مقیاس وموضوعی شکل یافت.دو ویژگی اساسی مدلهای نسل جدید سناریو مبنا و مکانی بودن هستند که موجبات تحول عظیمی در حوزه مدل سازی شهری شدند.این مدل ها به صورت قطعی جواب مسئله را نمیدهند،بلکه به برنامهریزان وطراحان شهری کمک میکند که تصمیم بهینه را از میان انبوه سناریوها بگیرند. در حقیقت این مدلها برای ما تصمیم نمی گیرند بلکه به تصمیمگیری بهینه وتحقق پذیر کمک می کنند.
علیرغم همه این اتفاقات که از دهه پنجاه میلادی تا به امروز در حوزه مدل سازی شهری صورت گرفته است.جو حاکم بر فضای شهرسازی کشور هنوز موضعی مشخص وشفاف در این خصوص نگرفته است.شاهد این ماجرا سعی وخطاهایی است که در حوزه های مختلف شهری با آن روبرو هستیم.متأسفانه در کشورمان هنوز بکار گیری از مدل سازی به عنوان ضرورت شناخته نشده است.
هدف از این نقد، ریشهبابی عدم ضرورت بکارگیری مدلسازی در طرح های شهری است.دلایل مختلفی در این زمینه وجود دارند که در ادامه به آنها خواهیم پرداخت.اولین نکتهای که بایستی مد نظر قرار گیرد این است که در این حیطه هنوز دانشگاههای ما نتوانستهاند تطابق و بروز رسانی را به وجود آورند. گهگاه کارهایی صورت می گیرند که ارزشمند هستند اما به دلیل عدم تداوم نتوانسته اند جایگاه ویژه ای پیدا کنند.
دومین نکته ای باید به آن نگاه جدی شود این است که دانشجویان رشته شهرسازی در طی دوره کارشناسی فقط دو واحد درس مدلهای کمی می گذرانند. قضیه فقط به اینجا ختم نمی شود بلکه این دو واحد هم طی تمامی این تغییرات وتحولات دروس شهرسازی بلا تغییر مانده است،گویا در حوزه مدلهای کمی طی دهههای قبلی اتفاقی رخ نداده است. این در حالی است که حوزه مدلسازی هر روز شاهد تغییر وتحولات عدیده ای هستیم. این نکته باعث شده است که مدل های کمی آن طور که باید برای دانشجویان شهرسازی شناخته شده نیست.
سومین نکته ای که بدان اشاره می شود،نگاه متناقض در فضای دانشگاهی وحرفهای به مدل سازی است که با تعصب خاصی دنبال میشود که گاهاً منجر به چالشهای اساسی در حوزه دانشگاهی وحرفه ای شده است. این نگاه متناقض به این صورت است که برخی اصولاً اعتقادی به مدلسازی شهری ندارند وبرخی در مقابل مدل را سرنوشت ساز می دانند.نتیجه این دو باور متضاد منجر به این شده است که مدل سازی به انزوا کشیده شود. ریشه اینکه بگوییم مدل برای ما همه کار می کند یا اینکه اصلاً به درد نمی خورد به مدلهای بزرگ مقیاس نسل قدیم بر می گردد.غافل از اینکه در دنیا از دهه هفتاد میلادی این قضیه کاملاً حل شده است.همانگونه در بالا بدان اشاره شد تغییر مدل بزرگ مقیاس به سیستمهای پشتیبان طراحی وبرنامه کوچک مقیاس وموضوعی توانسته است این موضوع را مطرح نماید که این ابزار شرایط را برای سناریو پردازی شهرسازان فراهم میکنند وبه عنوانی سیستم پشتیبان هستند. متأسفانه همین مفهوم به ظاهر ساده هنوز در فضای دانشگاهی ما، لاینحل مانده است.
پیشرفتهای دهه اخیر در حوزه مدل سازی شهری روز به روز با سرعت در حال تغییر است به طوری که امروزه بکارگیری از آنها جز لاینفک همه طرحهای شهری است.فضای دانشگاهی ما در حوزه شهرسازی نیاز به بازنگری اساسی در برخورد با این مقوله دارد تا بتواند تمامی عقب ماندگی را جبران نماید ودر کنار آن فضای حرفه را برای پذیرفتن این مدلها آمده کند زیرا اگر در دانشگاه این قضیه حل نشود. قطعاً محیط حرفهای نیز نمی تواند اعتماد به مدل سازی را به عنوان یک ضرورت بپذیرد.