بناهای سنتی و بومی هر منطقه با توجه به ابعاد زمانه خود منطبق بر رویکردهای پایداری ساخته شده‌اند. یعنی در طول زمان تاب آورده و به زندگی خود ادامه داده‌اند. بنابراین اگر بپذیریم که معماری بازتاب کالبدی زندگی بشر است، معماری امروز و فردای ما نمی‌تواند بی‌رابطه با معماری گذشته باشد. در گذشته روش شهرسازی و معماری سنتی وجود داشت که به نظر می‌رسد با خواص معماری اکولوژیک منطبق بوده است. گذشتگان ما سعی می‌کردند تا ارتباط خود را با طبیعت حفظ کنند؛ این مسئله در مسکن سنتی نیز نمود داشته‌است. همه این سبک‌ها زاییده ارتباط منطقی انسان با محیط پیرامون و در زمانه خود بوده‌اند. رابطه جغرافیا، طبیعت و اقلیم، معیشت و مصالح بومی در معماری سنتی به وضوح قابل دریافت است.
در این رابطه معماری مصر به عنوان مهد تمدن باستانی جهان قابل توجه است. معماری معاصر مصر تا حد زیادی مدیون پروژه‌ها و نظریات حسن فتحی است. فتحی معتقد بود که در طبیعت هیچ دو انسانی شبیه به هم نیستند، رویاهای مشابه ندارند، معماری خانه‌ها نیز از رویاها پدید می‌آید، در نتیجه هیچ خانه مشابهی وجود ندارد؛ و این تنوع به صورت طبیعی شکل گرفته‌است. (1) در پروژه‌های فتحی فرم‌های ساختمانی سنتی، ترکیب‌بندی سنتی و روش‌های ساخت سنتی به کار گرفته می‌شد که به زعم وی اقتصادی، عملی، زیباشناسانه و سازگار با فرهنگ و اقلیم هستند. او به دنبال خردورزی متبلور در سنت بود تا از این طریق راه حل‌های اساسی برای جلوگیری از انحطاط فرهنگ کشورش بیابد. ویژگی‌های معماری او شامل استفاده استادانه از تکنولوژی، توجه به هندسه در طرح‌ها(به عنوان تهذیب‌کننده نفس و هویت‌بخش فضاها)، بکارگیری روابط ریاضی مصر باستان، حیاط‌های مرکزی(به عنوان عنصری مستقل اما ارتباط دهنده فضاها)، ایجاد حس تعلق به محیط(با استفاده از مصالح بوم‌آورد و ساختارها و فرم‌های سنتی)، تهویه طبیعی، روش‌های ساخت و ساز سنتی و تکنیک‌های ذخیره انرژی، کمک به احیای ابتکارات محلی، توجه به محیط زیست و استفاده از مصالحی که زمین به ما اهدا کرده، توجه به محیط پیرامون و فرهنگ و سنت‌های دیرینه، بازبینی حقایق اجتماعی و خصوصیات فردی، فن‌آوری مناسب، همکاری گروهی، و معماری آگاهانه است.
به اعتقاد فتحی تعریف سنت همانند توافق اجتماع بر عادات شخصی است و وظیفه هر معمار بالا بردن آگاهی از چنین عادات و ترکیب آن‌ها به صورت دلسوزانه در طرح است. (2) “سنت در مفهوم اجتماعی آن، برابر با عادات شخصی است و همان نقش را در قلمرو هنر دارد، یعنی رها کردن هنرمند از تصمیمات غیر مهم و حاشیه‌ای تا اجازه یابد، توجه خویش را بر تصمیمات حیاتی متمرکز سازد. سنت لزوما کهنه و مترادف با بی‌حرکتی نیست. افزون بر آن سنت به اجبار، قدیمی نیست، بلکه می‌تواند تازه تشکیل شده باشد. هر بار که کارگری با مشکل جدیدی رو به رو می‌شود و ابزار چیره شن بر آن را پیدا می‌کند، نخستین گام را در ایجاد یک سنت بومی برمی‌دارد. هنگامی که کارگر دیگری تصمیم می‌گیرد همان راه‌حل را بپذیرد، سنت پیش می‌رود و زمانی که شخص سومی به همان کار مبادرت می‌ورزد و سهم خود را عرضه می‌دارد، سنت عملا برقرار شده است.” (3)

1. نک. شفیعی، 1392
2. See Steel, 1997
3. نک. فتحی، 1382

او از این طریق بر ایجاد رابطه میان انسان و محیط ساخته شده تاکید دارد و ارزش‌های معماری سنتی را در مقابل عملکردگرایی معماری مدرن قرار می‌دهد. وی جهانی‌سازی را نیروی قوی و متجاوز و تهی‌کننده معماری از معنا و آگاهی اجتماعی می‌داند. “هر ملتی که معماری خاص خود را بنیان نهاده است، خطوط و فرم‌های دلخواه خویش را به سان زبان، عادات و رسوم محلی‌اش ویژگی خاص دارند، نمایان کرده است.
تا پیش از فروپاشی مرزهای فرهنگی که در قرن نوزده اتفاق افتاد، فرم‌ها و عناصر ویژه‌ی معماری‌های بومی در تمام جهان دیده می‌شد و ساختمان‌های هر ناحیه، میوه‌ی شگفت‌انگیز وصلت میمون تصور مردم با خواست‌های محیط بود. (4) معماری حسن فتحی معماری زمینه‌گرا، در پی پاسخ به نیازهای جدی جامعه معاصرش، و وفادار به طبیعت و پایبند به انسان بومی است. او به تصویر معماری قبل از سقوط بشریت، قبل از اختراع پول، صنعت، حرص و طمع تظاهری که معماری را از ریشه‌های واقعی‌اش از طبیعت جدا ساخت، معتقد و در پی پیوند ارزش‌های پایدار معماری با تنگناها و محدودیت‌های اقتصادی حاکم بر جامعه سرمایه‌داری معاصرش بود. در نتیجه برای حل مشکل تغییر و اصلاح در ذائقه‌های فرهنگی و اقتصادی را ناگزیر می‌دید. “معروف است که اگر چیزی را بدون توجه به محیط طبیعی در مکانی از طبیعت بگذارید، هم طبیعت شما را مجازات خواهد کرد و هم مردم. ما در آفرینش معماری‌مان، طبیعت را فراموش کرده‌ایم. معماری امروز معنای واقعیش را برای انسان امروز از دست داده است.” (5)
با توجه به مطالب پیش‌گفته مشاهده می‌شود که گرایش‌های جهانی و منطقه‌ای در مسیر بازیابی ارزش‌های بومی و سنتی مناطق مختلف اقلیمی جهان در حال توسعه است. قاعدتا در سرزمینی با وسعت کشور ما نیز با اقلیم‌های متنوع، وجود سبک‌ها و روش‌های مختلف معماری بومی اجتناب‌ناپذیر است. لذا به نظر می‌رسد که رویکردهای جاری در طرح‌ریزی مسکن شهرهای ایران نیز نیازمند بازبینی و تجدیدنظر جهت دستیابی به اهداف و خط مشی‌های معماری پایدار معاصر در تداوم معماری بومی گذشته است. برای نیل به این هدف شناسایی و بازبینی شاخصه‌ها و الگوهای معنایی و کالبدی مسکن بومی و سنتی در مناطق مختلف اقلیمی کشورمان الزامی است. گام بعدی بعد از شناسایی این شاخصه‌ها، تغییر و انطباق ویژگی‌های معماری بومی گذشته با نیازهای انسان معاصر و مقتضیات زندگی مدرن است؛ تا ازین طریق نه تنها ویژگی‌های فرهنگی و بومی هر منطقه حفظ شود، بلکه ارزش‌های پایدار معماری بومی به دوران معاصر تسری یابد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *