«به بهانه سیلی مامور شهرداری فومن بر گوش زن دستفروش نان آورخانواده»
ظریفی میگفت بعضی وقتها از دستفروشان چیزی بخرید، حتی اگر احتیاج ندارید، آنها روی گدایی ندارند.
شهرها از قدیم محل هایی برای داد و ستد داشته اند. این مکانها معمولا میدانهایی فراخ با پلانی آزاد بودند که سوداگران و تاجران و رمالان و تردستان، بساطهایی در آن میگستردند و با فروش محصولات خود یا سرگرم کردن مردم، مکانی پویا را برای مراودات اجتماعی و اقتصادی آزاد مهیا مینمودند. کشاورزان و هنرمندان و صنعتگران خرد، در این میادین محصولات خود را عرضه مینمودند و هر کس به طریقی در این میادین امرار معاش مینمود. از ویژگیهای دیگر این مکانها پرسه زنی های مردم و چانه زنی های خودمانی بین حاضرین بود و حاصل کارکرد این میادین، یک فضای پویا با کارکرد خوب را در شهر ایجاد مینمود.
به عنوان یک نمونه اوریجینال و ناب به جا مانده از این نوع فضاها میتوان به میدان جماع الفنا شهر مراکش در کشور مراکش(مغرب) اشاره نمود. این میدان با مدیریت صحیح توانسته است در دنیای امروز نیز به حیات خود ادامه دهد و حتی در صنعت نوپای توریسم هم نقش ایفا کند و با تکرار سرگرمی های تاریخی، هم امکان امرار معاش برای قشری از جامعه را فراهم کند و هم به یکی از مهمترین جاذبه های توریستی کشور مراکش تبدیل گردد.
مشابه کالبد این فضاها را میتوان در میدان نقش جهان اصفهان و یا میدان گنجعلی خان کرمان نیز مشاهده نمود، هرچند که با برداشت غلط از کاربری این میادین، در میدان نقش جهان، اقدام به پارکسازی شده است و امکان ظهور عملکرد اصلی میدان که همانا فعالیت آزادانه مردم است، از آن سلب گردیده است.
بازارهای هفتگی، چون چند شنبه بازارها، بازارهای کتاب دانشجویی و… از نمونه های دیگر فضاهای جذاب و خاطره انگیزیست که امکان فعالیت و فروش را برای اقشار ضعیفتر و یا خاص فراهم میکنند.
وجود فضاهایی که دستفروشان در آن فعالیت میکنند علاوه بر جاذبه هایی که برای مردم شهر دارند امکانی را برای فعالیت فروشندگان کم سرمایه شهر فراهم میکنند و دریچه ای را میگشایند که اقشار ضعیفتر جامعه نیز بتوانند با عرضه کالاها و خدمات خود به امرار معاش بپردازند.
به عبارت دیگر در نظر گرفتن فضای لازم برای دستفروشان نه تنها به افزایش مراودات اجتماعی در شهر میانجامد بلکه تنها راه ارتزاق کاسبان ضعیفتر جامعه نیز بدین طریق به رسمیت شناخته میشود و شهر به محیطی انسانی تر و عادلانه تر برای فعالیت همه ی فروشندگان تبدیل میگردد.
نحوه ی مدیریت شهری امروز ما که مبتنی بر طرحهای جامع و تفصیلی است به اغلب نیازهای شهروندان متمول در قالب به رسمیت شناختن حقوق آنان پاسخ میدهند و هرجا نیز متمولین نیاز بیشتری داشته باشند کمیسیونهای ماده پنج و صد، متعاقبا به نیاز آنان رسیدگی میکند و نهایتا به طریقی خواست طبقه ی برخوردار شهر را برآورده میکنند.
مجموعه قوانین شهرداری، ساختاری دارد در خدمت اجرای برنامه هایی که شامل گردش سرمایه و تشکیل پرونده در شهرداریست و در این رفت و برگشتها سهم شهرداریها و تهیه کنندگان طرحهای شهری نیز پرداخت میگردد.
بنابراین شهر به محفلی تبدیل شده است که متمولین میتوانند نیازهای خود را در زمینه های کسب و کار با حقوقی که در طرح جامع شهر و نظام کاربری ها برای آنها لحاظ نموده اند برآورده کنند.
تجربه اجرای طرح های جامع حاکی از آن است که طرح جامع، برخلاف نامش جامع نیست و نقصهای زیادی دارد و با اجرای تمام و کمال این طرح باز هم در زمینه شهرسازی مطالبات مهمی برآورده نمیگردد و یا نیازهای بسیار مهمی در ساختار شهر بی پاسخ میماند.
از جمله مطالبات بی پاسخ در طرح های جامع، بی توجهی به هویت ایرانی و اسلامی شهرها است که نه تنها داد همه ی متخصصان حوزه شهرسازی را درآورده است که کار را تا تذکرات متعدد مسوولان ارشد نظام پیش برده است و علیرغم تذکرات متعدد رهبری نظام، باز قادر به ارایه راهکار برای این مطالبه مهم نبوده است.
سیلی مامور شهرداری فومن در گوش زنی دستفروش نیز، سر زخمی را باز نموده که که در ساختار و مدیریت شهر های ما وجود دارد و بر همگان عیان کرد طرح و برنامه شهر های ما، کسبه خرد و ضعیف را به رسمیت نمیشناسد و جایگاهی برای آنان قایل نیست. مدیریت امروز شهر های ما، طرف حساب کاسبان خرد را واحد سد معبر میداند بنابراین چه آن مامور بر گوش زن دستفروش، سیلی بزند و چه با احترام مانع کسبش شود، به هرحال قانون ما ضعیفان را دارای حق کسب آبرومند نمیداند و آنان را چون مهاجرینی غیر قانونی لحاظ نموده است. به اصطلاح میتوان گفت طرح های شهری با از بین بردن فضای مورد نیاز دستفروشان آنان را محکوم به فنا کرده است و کاسبی را مختص متمولین شهر کرده است.
ساختار فعلی مدیریت شهرها به گونه ایست که خواسته یا ناخواسته عدالت محور نیست و ضمن محروم کردن مردم از فعالیت خوشایند خرید از دستفروشان، ظلمی پنهان را علیه کاسبان ضعیف شهر نهادینه کرده است و آخرین و ضعیفترین امکان فعالیت کسبی آبرومند را نیز از این اقشار سلب نموده است. این اقشار نه در طرح جامع دیده شده اند و نه در طرح تفصیلی به حالشان فکری شده است و تنها واحد سد معبر شهرداری واحد مربوطه ی آنان است.
لذا ساختار مدیریتی شهرهای امروز ما به طور قانونی بر گوش زن دستفروش و نان آور خانواده سیلی میزند و یا چرخ لبو فروشی بی نوا را واژگون میکند.
امروزه به مدد اطلاع رسانی سریع و گسترده تلگرام، قطعا آن مامور شهرداری ضارب زن دستفروش با جرایمی مواجه خواهد شد، همانگونه که شهردار و بزرگان شهر از آن زن بی نوا دلجویی کردند اما لازم است بدانیم که این اقدامات نمیتواند بر علت موضوع تاثیری بگذارند چرا که آن مامور، پیاده نظام یک سیستم ظالمانه و پیچیده است که در قالب طرح جامع، ریشه های حیات کاسبان ضعیف شهر را با ندیدن فضاهای مورد نیازشان خشکانده است و حقوقشان را پایمال نموده است.
و نکته آخراینکه اشتباهات و نواقص طرح های جامع ما، بر مرگ خاموش کاسبان خرد و آبرومند شهرمان و فضاهای نستالژیک خرید از آنان کمر بسته است.