نشست تخصصی “معماری مارکوف،مدرنیسم ایرانیزه”
اعضای پانل : علیاکبر نصرآبادی- ویکتور دانیل- سیدامیر منصوری
زمان:سه شنبه 17 مهر 97
مکان: گالری نظرگاه
در نشست تخصصی “معماری مارکوف، مدرنیسم ایرانیزه” مطرح شد:
نشست تخصصی “معماری مارکوف، مدرنیسم ایرانیزه”، با حضور علی اکبر نصرآبادی رییس موزه ارتباطات، ویکتور دانیل پژوهشگر معماری دوران تحول و سیدامیر منصوری عضو هیات علمی دانشگاه تهران برگزار شد و سبک و معماری مارکوف مورد بررسی قرار گرفت.
در ابتدا سیدامیر منصوری با تاکید بر ضرورت تشکیل این جلسه به دلیل اهمیت شناخت ما از معماری و تحولات دوره معاصر در کشور، گفت: هرچه از اتفاقات ابتدای دوره معاصر دور میشویم، کمکم زمان و شرایط مناسبتری برای شناخت و ارزیابی این دوره فراهم میشود. در سالهای ابتدایی انقلاب اسلامی به دلیل تعارضات و تنشها با رژیم سابق، امکان ورود بی طرفانه و غیرسیاسی به بررسی دوران معاصر نبود، اما هرچه از این دوران فاصله گرفته میشود امکان برگشت به عقب و ارزیابی آن بیشتر فراهم میشود.
وی ادامه داد: در ایران به دلیل شدت تحولات سیاسی، فرهنگی و اجتماعی اهمیت بررسی دوران معاصر بیشتر میشود. برخلاف اروپاییها که بصورت خودجوش وارد دوره مدرن شدهاند؛ دوره مدرن به ما ارث رسیده و بازیگرانی داشت که یکسان عمل نمیکردند. معماری دوره معاصر یکی از جنبههای مهم این دوران است که ما باید با خوانش مجدد این معماری با نگاه حکیمانهتری به آن بپردازیم.
پیوند معماری مدرن، روسی و ایرانی توسط مارکوف
منصوری در توضیح اینکه چرا موضوع معماری مارکوف برای بررسی در این جلسه انتخاب شده است اظهار داشت: در میان معماران معاصر، مارکوف علیرغم اینکه ایرانی نبود اما دغدغه زمینهگرایی زیادی داشت و تلاش کرد با ظن خود تفسیری از معماری ایران را در آثارش متبلور کند. مارکوف در دورهای در ایران معماری میکردکه مدرنیسم به عنوان یک رویکرد علمی و بین المللی در جهان فراگیر شده بود و حتی ایرانیانی که در اروپا تحصیل کرده بودند بیشتر تحت تاثیر معماری مدرن بودند تا معماری ایرانی! در این بین مارکوف به عنوان یک هنرمند غیر ایرانی، تمایل زیادی به معماری ایرانی داشت و معماری مدرن، روسی و ایرانی را به هم پیوند زد. میتوان آثار او را شروعی برای ایرانیزه کردن معماری مدرن دانست.
در ادامه ویکتور دانیل پژوهشگر معماری دوران تحول با بیان اینکه مارکوف تنوع کاری زیادی داشت اما یکی از فرازهای کاری او زمینهگرایی بود گفت: مارکوف در روسیه به تحصیل ادبیات فارسی پرداخته و سپس تحصیلات خود را رشته هنرهای زیبا به اتمام رسانده بود. بعد از آن به عنوان قزاق وارد ایران شد و پس از انقلاب اکتبر تابعیت ایران را گرفت. همسر دوم وی اهل باکو بود و فرزندانش در ایران متولد شدند و شناسنامه ایرانی داشتند. سپس شغل نظامی را کنار گذاشت و به عنوان معمار در ایران مشغول به کار شد.
این پژوهشگر معماری دوران تحول تصریح کرد: یکی از بهترین و اولین آثار مارکوف که در کسوت غیرنظامی طراحی کرد، دبیرستان البرز بود. از ویژگیهای معماری این مدرسه میتوان به تلفیق معماری کلاسیک با معماری ایرانی دوره اسلامی اشاره کرد. میتوان گفت گرایش او به معماری اسلامی بیشتر از معماری اروپایی بود. در آن زمان در وزارتخانه معارف، دفتری تشکیل شد که بدنبال ترویج میراث ایرانی در معماری و عموماً معماری باستانی و اسلامی بود. هرچند در تاریخ آمده در این دوره نسبت به معماری اسلامی بی وفایی شده است اما ساختمانهای ساخته شده نشان میدهد که اینگونه نیست. میراث ایران در آن مقطع زمانی و عموماً بین سالهای 1313 تا 1317 به عنوان یک جریان فکری مورد توجه وزارت معارف بود اما مارکوف به عنوان یک شخص منفرد هم این جریان فکری را دنبال میکرد.
وی ادامه داد: از آثار مارکوف میتوان به مدرسه فلاحت، دارلفنون، دادسرای عالی خیابان مفتح، دبیرستان علوی همدان، چند کلیسا، مسجد و خانه اشاره کرد. چهره خانههایی که مارکوف طراحی کرده کاملاً متفاوت است. برخی سبک کاملا اروپایی دارد و برخی ایرانی است. خوشبختانه تعداد زیادی از آثار مارکوف تبدیل به باغ موزه و مراکز فرهنگی شده است.
توجه به شیوههای معماری اسلامی
در ادامه نشست علیاکبر نصرآبادی رییس موزه ارتباطات در خصوص معماری مارکوف گفت: معماران زیادی درآن زمان فعال بودند اما موضوعی که مارکوف را از دیگران متمایز ساخت، دانشگاهی است که در آن درس خوانده بود. دانشگاه سنپترزبورگ و بنای این دانشگاه، موجب آشنایی مارکوف با تمام المانها شده و بعد از ورود به ایران به معماری ایرانی پرداخت. به عنوان مثال الگوی دو ستونی در موزه ملی صنایع دستی مسکو به همراه پنجره های زیاد به وفور در آثار مارکوف دیده میشود. هنگامی که مارکوف به ایران میآید به شیوههای بعد از اسلام میپردازد. وی که تحت تاثیر معماری آرتدکو بود، این شیوه را وارد ایران کرد. در حقیقت اتود اولیه موزه ایران باستان که بنام گدار معروف شده متعلق به مارکوف است.
تحریف در بخشهایی از ساختمان پست
علیاکبر نصرآبادی ادامه داد: ساختمان پست که اکنون تبدیل به موزه ارتباطات شده اثر دیگری از مارکوف است که یک سوم آن را گروه ما مرمت کرده و مابقی توسط غیر انجام شد که متاسفانه موجب بوجود آمدن تحریفهایی در ساختمان شد. اکنون در سقف موزه ارتباطات دو مدل مختلف وجود دارد که هیچکدام کار مارکوف نیست. زندان قصر به عنوان اثر دیگری از مارکوف برای 800 زندانی طراحی شده بود اما هنگام تخلیه 13هزار زندانی در آنجا وجود داشت. بند 6 زندان مارکوف تحریف کار مارکوف است که تنها 20 درصد از طراحی مارکوف در این اثر ثبت شده در میراث باقی مانده است.
رییس موزه ارتباطات اضافه کرد: یکی از ویژگیهای کار مارکوف آجرهای صاف با بند افقی بود که به نام خودش معروف شد و دیگر نیازی به بند عمودی نبود. مارکوف در کارش به موضوعات زیادی توجه داشت حتی به این موضوع که زندانیها با انگیزههای مختلف به دیوار خط میکشند. در حقیقت آثار مارکوف دارای روح معماری است.
خطری که ساختمانهای دوران تحول را تهدید میکند
نصرآبادی با اشاره به خطری که ساختمانهای دوران تحول را تهدید میکند اظهار داشت: سوسک چوبخوار و موریانه کل ساختمانهای این دوره را تحت تاثیر قرار دادهاند، ساختمانهایی مانند شهربانی، ساختمان وزارت امور خارجه، ساختمان پست، توسط این خطر تهدید میشوند. اقدام اساسی که باید برای نجات این ساختمانها انجام داد، پیدا کردن کلونی موریانه و سوسک چوبخوار است که البته غیر ممکنه است و سمپاشی درمان موقت است. متخصصین باید توجه داشته باشند، برای حفظ این بناها باید این موضوع مهم را در نظر گرفت.
وی در پایان تاکید کرد: در مرمت ساختمانها نباید تحریف شود. مرمت و ترمیم باید متناسب با طرح اولیه باشد. همچنین سلامت و امراض درون ساختمانها نیز باید مورد توجه قرار گیرد.
در ادامه سیدامیر منصوری با اشاره به مرمت باغ نگارستان که بخشی از آن اثر مارکوف است گفت: قسمت امروزی باغ نگارستان در اصل پشت باغ بوده و ساختمان اصلی و قسمت میانی آن اثر مارکوف است که ساختمان شمالی خانهای برای معلمان فرانسوی بوده است. تمام این بخشها از دست رفته بود و تنها قسمتی از باغ بودکه درب هم نداشت باقی مانده بود. بنابراین مرمت آن کار سختی بود و ما سعی کردیم در آنجا یک مرمت سبک انجام دهیم. باتوجه به آثاری که از باغ نگارستان باقی مانده بود، عکسهای موجود، سنت باغسازی ایرانی و آثار مارکوف یک باغ جدید طراحی کردیم. آنچه که ساخته شده بازتولید آنچه که بوده، نیست. چراکه نشانی از آن باقی نمانده بود و بازگشت آن ممکن نبود.
معنا بخشی به فضای ساختمان
وی ادامه داد: مارکوف غیر از توجهی که در تزیینات مانند آجرکاری و کاشیکاری داشته است، از شکلگیری معماری ایرانی در ارتباط با محوطه طبیعی بسیار بهره گرفته است. مهمترین کار او ایرانیزه کردن است. مثلا بنا با یک حوض وآبنما ساخته میشود و این مقدس ساختن بناست. این اقدام یک معنابخشی به فضا دارد و مارکوف بی آنکه ایرانی باشد فضای باشکوه برای ایرانیها را درک میکرد. مارکوف در دبیرستان البرز هم اینکار را کرده است که متاسفانه با ایجاد باغچهها این آبنما مهجور واقع شد.
عضو هیات علمی دانشگاه تهران افزود: شگرد دیگر مارکوف اهمیت به ورودی به عنوان یک پاساژ و گذرگاه بود. ورودی، ارتباط بین بیرون و درون را بخوبی نمایندگی میکرد و او این کار را چه در صورت و فرم و چه در ایجاد فضا، بخوبی انجام میداد. در معماری روسی پنجرههای زیاد رایج است اما شکل تدریجی رسیدن از سطح به پنجره که پلهکانی است از ابتکارات مارکوف است. به این اجزا که دقت کنیم متوجه میشویم مارکوف با زبان معماری آشنا بوده و در فضاسازی و منظرهسازی هم این رویه را داشته است.
وی با بیان اینکه در دوران معاصر، معماران زیادی فعالیت کردهاند و فارغ از وجه سیاسی، فاکتورهای دیگری هم در معماری آنها وجود داشته؛ مارکوف شخصی بود که از فرهنگ ایرانی الهام میگرفت. سیدامیر منصوری این سوال را مطرح کرد : چرا برخی مانند مارکوف یا گدار که غیر ایرانی هستد، محو فرهنگ ایرانی بودند و در همین دوران تحول، معمارانی داشتیم که فرصت خلق معماری را داشتند اما چندان تلاش نکردند؟
معماران ایرانی آنچه یاد میگیرند را عیناً استفاده میکنند وخودتولید نیستند
دانیل در پاسخ به این سوال بیان کرد: جریانهایی که بوجود میآید، گاهی خود جریان بر معمار تاثیر میگذارد و گاهی هم معمار جریانساز است که دومی کمتر اتفاق میافتد. ما جامعه تولیدکننده و جامعه مصرفکننده داریم. شاید بخشی مربوط به این باشد که ما چقدر تولیدکننده هستیم وچقدر مصرفکننده. جریان بازگشت به هویت ملی از اواخر دوران قاجار در نشریات ایرانی و خارجی بوجود آمد و هویت هنری و معماری از طرف برخی نخبگان هنری و سیاسی ایران پیگیری شد. باید گفت این جریان وجود داشته و از طرف معماران ایرانی هم دنبال شده است اما علت اینکه کارهای اروپاییها در این دوره بیشتر دیده شده شاید به این دلیل است که اروپاییها عادت به تولید دارند. یعنی آنچه دریافت میکنند را تغییر میدهند و از آن استفاده میکنند اما ما آنچه که دریافت میکنیم را عیناً استفاده میکنیم.
وی ادامه داد: ساختمانهای دهلی نو تلفیقی از معماری اروپایی و هندی است. چراکه بین دو جنگ جهانی گرایشی بوجود آمد برای استفاده از تجاربی که از گذشته میآمد و تجاربی که قرار بود در آینده باشد. این دو تفکر مورد نقد قرار گرفت و تفکر سومی مطرح شد که تجارب گذشته را به عنوان منبع الهام استفاده کنیم و آنچه جدید است را به آن اضافه کنیم. عموماً از دهه 60 به بعد به این تفکر آرتدکو گفتند. آرتدکو، هم چیزی از آینده دارد و هم ازگذشته. به دلیل خاصیت شناور بودن آن است که معمارانی که در این سبک کار میکردند وقتی وارد سرزمینی میشدند، میتوانستند هویت آن سرزمین را به اشکال مختلفی به معماری منتقل کنند.
دانیل افزود: از نظر علمی آرتدکو یک کار اروپایی است و ما این شانس را داشتیم که نمایندگانی از این گروه در ایران حضور داشتند و آرتدکو را به ما معرفی کردند. همینطور ما تحصیلکردههای ایرانی داشتیم که با این سبک کار کردند.
نصرآبادی نیز در پاسخ به سوال منصوری گفت: هماهنگ بودن بنا با زمینه و اینکه برای این کار از کدام شیوه معماری و از چه المانی استفاده شود تا اینکه ایرانی بودن بنا از نما مشخص باشد؛ وابسته به نقش معمار در تولید یک اثر بدیع است. برای نمونه در معماری دوره تحول در دوره پهلوی دوم، اکباتان دارای یک معماری اسلامی است، چرا که معمار، اثری مرتبط با مفاهیم اسلامی را طراحی و تولید کرده است.