تعمق در کتيبه‌هاي باستاني ايران، به مثابه متوني که از تاريخ روايت مي‌کنند، در اندازه اهميت آنها نبوده است. بيشترين تلاش باستان‌شناسان و محققان تاريخ و تمدن معطوف به قرائت نوشته‌هاي کتيبه‌ها بوده تا «مستقيماً» به «اطلاعاتي» از گذشته دست يابند. اين‌بار در پژوهش حاضر سنگ‌نگاره‌ها ديگر اسنادي «اطلاعاتي» به حساب نيامدند، بلکه روايت «دانايي» مردم عصر خود بودند که به مثابه رسانه زمان خود بر کوه‌ها نگاشته شده بودند. دقت در شناخت شخصيت‌ افراد و رويدادهاي نقش شده بر سنگ‌نگاره‌ها به وادي‌هاي ناشناخته‌اي راه يافت که آنها را به مثابه متون مکتوم تاريخي پيش رو قرار مي‌داد؛ بازآفريني رنگين نقش برجسته‌ها مي‌تواند سندي استثنايي توليد کند. سنگ‌نگاره‌ها قابليت آن را داشتند تا به صورت اوليه خود بازسازي شوند. در اين صورت به «منابع» بديع و غيرقابل رقابتي براي بازخواني هنر و انديشه باستان بدل مي‌شدند. پژوهشگران اين کتاب، با اتخاذ روش تحقيق علمي و استفاده از اسناد باستان‌شناسي، تاريخي و هنري به صورتي ابتکاري به بازآفريني رنگين سنگ‌نگاره‌ها پرداختند.